مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

ساخت وبلاگ

امروز 28 فوریه است؛ دو سال پیش در چنین روزی من  سیاتل رو با یه عالمه خاطره ترک کردم.

عمر آدمیزاد چقدر زود میگذره.

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 262 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 23:31

دوستان آیا این فیلم رو دیدید؟ راضی بودید؟


بعدانوشت. امروز، 3 اسفند، من و خواهرم و یکی از دوستان رفتیم و این فیلم رو دیدیم. اگر جزو دسته افراد علاقمند به فیلمهای معناگرا و آموزنده، نیستین دیدن این فیلم رو حتما بهتون توصیه میکنم. کلی با فیلم با صدای بلند خندیدیم. اگر کسی من رو دوباره به دیدن این فیلم دعوت کنه، حتما میرم! چون خوشحال و راضی از سالن سینما اومدم بیرون.

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 260 تاريخ : شنبه 7 اسفند 1395 ساعت: 23:44

تا دیشب اوقات فراغتم نسبتا زیاد بود اما از دیشب با ایمیل Chetan که باید برای رویژن مقاله کاری انجام بدیم و پرسش دکتر ش در مورد انجام یه کار که قرار بود من انجام بدم و همچنین پروژه ترکیبی پایتون، متلب و R، همه چیز دگرگون شده است.در مورد مقاله Chetan، یکی از داورها یه کامنت بی سر و ته داده که صدای Chetan و دکتر ش در اومده و فعلا فقط میخوان یه چیزی الکی براش بنویسن که جاش خالی نمونه. از قضا که ژورنال از اون ژورنال های بسیار معتبر پزشکی است و من هم این وسط مات و مبهوت موندم که چجوری چنین ژورنالی چنین داوری داره که کامنت بی سر و ته و بی مفهوم میده. بی سر و تهی کامنت به این علت هست که مقاله ترکیب پیچیده ای از روشهای آزمایشگاهی و تحلیل عددی نتایج هست. حالا داور اومده بدون اشاره به اینکه منظورش کدوم بخش هست، یه کامنت گذاشته و این کامنت ما ها رو گیج کرده و نمیدونیم منظور داور کدوم بخش بوده.در مورد کار دکتر ش، فکر میکنم تو آبان ماه بود که اون رو از من خواسته بود (ادامه یکی از پروژه های قبلی است) و من هم اون موقع در حال برنامه ریزی سفر به تهران بودم. 10 روز هم که تهران موندم و بعدش هم درگیر کارها مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...ادامه مطلب
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 285 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

این روزها در ادامه روزای قبل همچنان مشغولم اما اوضاع عالی نیست.در مورد پروژه Chetan، دکتر ش هم مطمئن نیست که چطوری میشه به کامنت بی سر و ته داور مقاله جواب بدیم و از طرفی چیزی که داور گفته، نرم افزارش موجود نیست. سر این موضوع من یه جورایی واقعا نگرانم برای اینکه گویا دکتر ش هم سرش این روزا شلوغه و دیر به دیر جواب میده و ددلاین رویژن هم آخر ژانویه است؛ از طرفی یه هفته یا ده روز آخر ژانویه رو برای یه سفر تفریحی میخوام خالی نگه دارم و حالا این دیر جواب دادن های دکتر ش حال من رو گرفته!در مورد پروژه ترکیبی، حجم محاسبات به شدت بالاست و از این رو از طریق یه بنده خدایی مسئول پروژه دسترسی من رو به یه کلاستر از راه دور فراهم کرده که مثلا برای محاسبات ازش استفاده کنم. حالا این وسط من موندم و اون کلاستری که فعلا فقط بلدم بهش وصل بشم!! شرایط هم بگونه ای نیست که بخوام ریز به ریز ازشون سوال کنم برای اینکه کاری که اونا خودشون انجام میدادن، با اینی که من باید انجام بدم فرق داره. از اونجایی که بلد نیستم و helpهای موجود هم تا الان خیلی مفید نبوده، هر 5 دقیقه یه بار به سایت های خبری سر میزنم (ذهنم دنبال ر مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...ادامه مطلب
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 270 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

بالاخره مشکل ارتباطم با کلاستر و اجرای برنامه روی اون رفع شد!!

وقتی بعد از تلاش چند روزه تونستم از اجرای یه برنامه تست روی کلاستر نتیجه بگیرم، کلی ذوق کردم!!

دسترسی به کلاستر و کار با اون به معنای گشوده شدن دری بزرگ بر روی تحقیقات و پروژه هام هست.

نکته جالب این موضوع اینه که من این چند روز اخیر به خاطر یکی از پروژه های شخصی خودم هم مشکل محاسباتی و حافظه داشتم و دسترسی به کلاستر بابت اون پروژه ترکیبی، مشکل شخصی من رو هم مرتفع میکنه! 

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 280 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

امروز با بهت و ناراحتی لحظه فرو ریختن ساختمون پلاسکو رو نگاه کردم؛ فیلمی که من دیدم مربوط به شبکه خبر بود، در حالی که مجری برنامه از گزارشگر حاضر در صحنه سوال میپرسید، دوربین یه لحظه از روی چهره گزارشگر به سمت ساختمون چرخید تا شعله های آتش رو نشون بده اما انگار همه چیز با هم هماهنگ شده بود تا لحظه فرو ریختن ساختمون پلاسکو بخوبی به تصویر کشیده بشه. با دیدن این صحنه یه لحظه یاد برج های دوقولوی آمریکا و 11 سپتامبر افتادم؛ وقتی که (اگر اشتباه نکنم) شبکه 1 کاملا بصورت زنده اون رو پخش میکرد و یه دفعه برجها فرو ریختن.با دیدن این فرو ریختن، دلم لرزید، خیلی هم لرزید اما بیشتر اون موقعی لرزید که مردم توی خیابون تجمع کرده بودن و آمبولانس نمیتونست رد بشه، مردم تو خیابون ریخته بودن و ماشین آتش نشانی پشت انسان های پیاده و بالغ گیر کرده بود و بدتر از اون لحظه ای بود که مردم رو بالای ماشین آتش نشانی نشون میداد که دارن عکس و فیلم میگیرن. نمیدونم واقعا چقدر عکس و فیلم لازم هست که کل اون خیابون پر بشه از آدم های موبایل به دست؟!واقعا تاسف بار هست!با خودم میگم چجوری میشه فرهنگ اینجور رفتارها رو ریشه ک مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...ادامه مطلب
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 292 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

الان متوجه شدم که در برنامه ای که چندی قبل با کلی مشقت نوشته بودم و بعد مدت زمان بسیار زیادی رو صرف خطایابی و خطاهای احتمالیش کرده بودم، یه حالت رو در نظر نگرفتم اصلا!

فعلا که کلا هنگ کردم و اصلا نمیدونم چجوری میتونم اون حالت رو پیاده کنم، چه رسد به اینکه بفهمم چجوری باید کد اون برنامه رو درست کنم!

به نظر میرسه که کلا گاوم زاییده اون هم چند قلو!!

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

بچه ها با این فرمانی که ترامپ امضا کرده مبنی بر جلوگیری از ورود افراد هفت کشور مسلمان که ما هم جزو اونا هستیم، بدجوری ناراحتم؛ نه برای خودم بلکه برای دوستانم که اونجا هستن. ):الان بین بچه ها حرف هست که اونایی هم که ویزای مولتیپل دارن، از آمریکا خارج نشن چرا که موقع برگشت ممکنه راهشون ندن. ):بعدانوشت. متاسفانه این دستور رو ترامپ سه ماهه اجرایی کرده و بعد شرط گذاشته که اگر دولت ها به آمریکا در مورد اطلاعات متقاضیان ویزا همکاری کنن، ما این محدودیت رو برمیداریم. خب مسلما دولت کشور ما هم چنین کاری نمیکنه و در مورد شهروندانش اطلاعاتی به آمریکا نخواهد داد. این یعنی رفت و آمد مردم معمولی بین ایران و آمریکا برای همیشه تمام شد! فقط اونایی که پاسپورت آمریکایی یا گرین کارت دارن، میتونن برن و بیان.از صبح که متوجه اجرای سه ماهه این قانون و شرط برداشتن اون شدم، تمام مدت چهره تک تک دوستام میاد جلوی چشمم. کاش میشد محل تولدمون رو خودمون تعیین کنیم. مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...ادامه مطلب
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 237 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

این چند روز اخیر درگیر رویژن مقاله Chetan هستم که بیچاره م کرده. علت هم اینه که براش باید از نرم افزار Cytoscape استفاده کنم که معلوم نیست به چه شکل نوشتنش که کل حافظه سیستم رو اشغال میکنه در حالی که پردازش سنگینی هم باهاش ندارم. این اشغال شدن حافظه هم موجب میشه که برنامه یه دفعه ای بسته بشه. برای همین من قبل از اجرای این برنامه مجبورم تمام برنامه های روی سیستم رو ببندم و بعد اون رو اجرا کنم. وقتی هم که session رو ذخیره میکنم، دفعه بعد قادر به باز کردن کامل session ذخیره شده نیست و ناقص باز میشه، برای همین باید هر مرتبه همه کارها رو از اول انجام بدم. حالا یه بار میام اجرا کنم می بینم نتیجه ها عجیب غریبه. دکتر ش گیر میده که چرا اینا اینجوریه؛ شصت بار دیگه مجبور میشم برنامه رو باز و بسته کنم. آخرش که همه چیز رو چک میکنم، متوجه میشم که فایل هایی که Chetan فرستاده با اون چیزی که ما در مقاله استفاده کردیم، فرق میکنه. زمانی که Chetan فرستاد، خودش گفته بود که این  فایل ها همونای تو مقاله نیست اما گفته بود که تفاوت زیادی ندارن، نمیدونست که 0.01 چه تفاوت هایی رو در تحلیل های آماری بوجود می مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...ادامه مطلب
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 239 تاريخ : سه شنبه 26 بهمن 1395 ساعت: 12:03

این روزها یه مقدار مشغله ها و حواشی جانبی زندگی وقتم رو پر کرده که خیلی نمیرسم بیام اینجا سر بزنم.البته سریال دیدن هم جزو این مشغله هاست که در شرایط فعلی تفریح خوبی محسوب میشه. روز جمعه برای نهار خونمون مهمون داشتیم (خاله هام بودن) که تا ساعت 9 شب اینجا بودن. البته من کار خاصی نداشتم و برای همین برای زیاد موندن شون ناراحت نشدم.علاوه بر این ها، این روزها تصمیم گرفتم بافتن ست کلاه و شال گردنی رو که سه سال قبل شروع کرده بودم، تمام کنم. شال گردنش رو همون موقع بافته بودم اما کلاهش مونده بود. تقریبا سه چهارم کلاه رو بافتم. حالا بگذریم که دیروز موقع فیلم دیدن داشتم می بافتم و یه جاهایی رو چپه چپه بافته بودم که البته با دقت تمام بدون باز کردن 6-7 رج بافته شده، همون ستون اشتباه رو باز کردم و دوباره بافتم اومدم بالا!مورد آخر هم اینکه مشهد هوا خیلی خیلی سرده، اصلا آدم دلش نمیخواد از خونه بره بیرون!راستی یه موضوع مهم:یکی از دوستام چند وقت پیش بنابر دلایلی میره پیش یکی از این دعانویس ها. خودش کامل به اینها اعتقاد نداشته اما با اصرار پدر و مادر از اونجا سر درمیاره. میگفت که دعانویس تا من رو دید، گفت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...ادامه مطلب
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : دعانویس,دعانویس یهودی,دعانویسی, نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 262 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 3:13